مدیریت در هر شغل و کسب و کاری، از مهمترین عوامل در تعیین موفقیت، بازدهی و عملکرد آن کسب و کار است. یعنی اگر شما یک مدیر خوب باشید، قطعا بازدهی خوبی خواهید داشت و اگر مدیریت مناسبی نداشته باشید، در شغل خود با مشکلات جدی مواجه خواهید شد. البته این موضوع فقط در مورد مدیریت مشاغل و کسب و کارها مطرح نیست، بلکه در رابطه با هر گروه یا هر چیزی که به مدیریت نیاز دارد صادق است. اما موضوعی که وجود دارد این است که بسیاری از ما نمیدانیم مدیریت بد به چه معناست و قطعا وقتی با این مفهوم آشنا نباشیم، نمیتوانیم مدیر خوبی باشیم. به نظر میرسد چند ویژگی کلی وجود دارد که وجود آنها به معنای مدیریت بد است. در اینجا ما به برخی از این ویژگیها پرداختهایم.
آنها این کار را برای پول انجام میدهند، نه برای مسئولیتهای شغلی
نگاه درست و عاقلانه در هر شغل و کسب و کاری این است که در نهایت به سود ختم شود. اینکه ما برای کسب سود و پول تلاش کنیم نه تنها بد نیست، بلکه یک رویکرد کاملا عاقلانه است. اما این موضوع در مدیریت، زمانی بد است که ما تمام کارهای خود را به خاطر پول انجام دهیم. زیرا مدیری که در تلاش است به خاطر پول، مدیریت کند، از هر روش نادرستی برای رسیدن به آن استفاده میکند. این روشها میتواند شامل اقداماتی مانند فشار آوردن بر کارکنان، عدم داشتن صداقت، برنامهریزی غیرعاقلانه و هر روشی باشد که نتیجه نهایی آن پول است. البته این روشها در بسیاری از موارد نیز نتیجه عکس میدهند و نه تنها به سود و پول منجر نمیشوند، بلکه ممکن است با ضرر و زیان نیز همراه باشد.
آنها نمیخواهند از کار فردی دست بکشند
رهبران بد معمولا تمایلی به کار گروهی ندارند و دوست دارند همه چیز را به صورت انفرادی انجام دهند. در واقع میتوان گفت آنها بعد دیکتاتورانهای دارند و به هیچ وجه به کارهای گروهی تن نمیدهند. البته بعضی از فعالیتها، مستلزم کار انفرادی است و باید به صورت انفرادی انجام شوند، اما مدیران بد، کارهایی را که مستلزم فعالیت گروهی است به صورت انفرادی انجام میدهند.
ذهنیت پویا ندارند
عدم ذهنیت پویا، با فعالیتهای انفرادی در ارتباط است. ذهنیت پویا، محرک این ایده است که هر مهارتی را میتوان آموخت. فردی که ذهنیت پویا دارد، میداند که هر کاری سختی خاص خود را میطلبد، اما هرکسی میتواند با تلاش یاد بگیرد و در یک مهارت پیشرفت کند. اما یک رهبر بد، ذهنیت ثابتی دارد. ذهنیت ثابت، یک خطر بزرگ است. چنین نگرشی نه تنها برای خود رهبر یا مدیر بد است، بلکه سایر کارکنان و اعضای تیم را که ذهنیت پویا دارند، متوقف میکند.
رفتار منفعلانه – پرخاشگرانه
رفتار پرخاشگرانه از دیگر ویژگیهای یک رهبر یا مدیر بد است. البته این موضوع به آن معنا نیست که یک مدیر باید در هر شرایط مهربان و آرام باشد، بلکه گاهی اوقات جدیت نیز لازم است. اما جدیت با پرخاش فرق دارد. دکتر مایک گلپا، مدیر G4 توسط Golpa میگوید: “کار با رئیسی که منفعل-تهاجمی است بسیار دشوار است. این موضوع باعث ایجاد تنش و بیاعتمادی میشود زیرا شما هرگز نمیتوانید واقعاً به آنچه آنها فکر میکنند یا میگویند اعتماد کنید.”
او میافزاید که در یک محل کار سالم، “شما باید بتوانید با نگرانیهای واقعی به رئیستان نزدیک شوید بدون اینکه نگران باشید که او در سکوت از شما ناراضی است. اگر شما هم جز افرادی هستید که این ویژگیرا دارید، بهتر است مهارت حل تعارض را در خود تقویت کنید.”
مداخله در تمام امور
یک مدیر بد، تمایل دارد در تمام موضوعات دخالت کند و نظر خود را پیرامون هر چیزی ارائه دهد. این موضوع شاید جنبهای از مدیریت باشد، اما در صورت افراط میتواند باعث ایجاد تنش در میان اعضای گروه شود. یک مدیر خوب رویکرد تخصصی دارد و تنها در حیطه تخصصی خود فعالیت و اظهارنظر میکند.
مدیریت خرد
مدیریت خرد یکی از معروفترین ویژگیهای رئیسان بد است. مدیرانی که مدیریت خرد دارند، روزهای خود را صرف نگاه کردن به کارمندان خود میکنند، هر اشتباه جزئی را زیر نظر میگیرند و به محض آنکه کارمندی اشتباه میکند، او را فرا میخوانند. آنان تنها روش خود را دیکته میکنند و از این طریق اعتماد خود به کارمندان را از بین میبرند.
اطلاعی از دنیای فناوری ندارند
مدیران بد دوست دارند با روشهای سنتی کار کنند، آنان میانه خوبی با دنیای فناوری ندارند و آن را مزاحم کار خود میدانند. هر چند به ناچار بخشهایی از فناوریهای ارتباطی مدرن را آموختهاند؛ اما در برابر سایر پیشرفتها مقاومت میکنند. در حالی که مدیر خوب کسی است که فناوریهای ارتباطی جدید مانند روش کارت به کارت بانک ملی استفاده میکند تا علاوه بر اتصال به دنیای فناوری، کار خود و کارمندانش را نیز راحت کند.
مهارت شنیداری ضعیف
مهارتهای گوش دادن برای هر تیمی حیاتی است. متاسفانه، مهارتهای شنیداری برخی از مدیران بسیار ضعیف است و گوش شنوایی برای کارکنان خود ندارند. آنان شنوای هیچ گونه انتقاد و یا نظر مخالفی نیستند، چون همانطور که پیش از این نیز گفتیم، رویکرد آنها دیکتاتور مابانه است. حرف، حرف خودشان است. آنان در اصل هیچ ارزش و احترامی برای کارکنان خود قائل نیستند. مدیری که صدای کارکنان خود را نمیشنود، کارکنان خود را نادیده میگیرد.
خودشیفتگی
خودشیفتگی نیز از عوامل مرتبط با سایر ویژگیها همچون سرشت دیکتاتورانه و عدم شنیدن صدای دیگران است. یک مدیر یا رهبر بد، تنها به خودش اهمیت میدهد. جسی هریسون، مدیر عامل شرکت Hope Tree Legal Funding، رئیس سابقی را به یاد میآورد که رفتارهای خودشیفته ناسالم از خود نشان میداد. او هیچ علاقهای به کارمندانش به عنوان مردم نداشت. او هرگز کسی را ستایش نکرد، حتی اگر از وظایف شغلی خود برای شرکتش فراتر میرفتند.»
سخن نهایی
ویژگیهای یک مدیر بد میتواند بسیار فراتر از موارد این لیست باشد. مهم است که به عنوان یک مدیر یا رهبر، این ویژگیها را بشناسید و از انجام آنها خودداری کنید. دانستن این موارد از آنجا اهمیت دارد که برخی از مدیران با ویژگیهای مدیر یا رهبر بد آگاه نیستند و تلاشی برای اصلاح آن نمیکنند. پس به عنوان یک مدیر خوب است با این ویژگیها آشنا شوید.